"از خشم پنجه های خزان در سرای گل" شعر شهادت حضرت فاطمه زهرا از استاد عباس شبخیز قراملکی
از خشم پنجه های خزان در سرای گل
کوتاه شد ز ساحت گلخانه پای گل
غارتگران به قصد، کدورت که داشتند
آتش زدند، بر حرم کبریای گل
از سنگ فتنه رونق بازار گل شکست
آئینه رخت بست ز دولتسرای گل
در باغ از هجوم تطاول ، دگر نماند
آثاری از طراوت سرو و صفای گل
گل سو خت غنچه سوخت چمن سوخت باغ سوخت
در نوبهار لاله، خزان شد، بلای گل
از ضرب تازیانه عصیانگران باغ
تصویر زخم بود سراپا قبای گل
خشم خزان ،تهاجم آتش، بلای خار
فرصت نداداز چه ندانم ، برای گل
طوفان حادثات در از باغ چون گشود
بستند زاغکان ، پر و بال همای گل
از تندر حوادث و موج هجوم خشم
گل شد فدای غنچه و غنچه فدای گل
حق داشت باغبان همه شب ناله سر کند
گه در عزای غنچه و گه در عزای گل
تنها نه باغبان در و دیوار می گریست
آرام و بی ریا، ز غم ماجرای گل
حاجت به شکوه نیست دگر از شکوه عشق
در عرصهای که هست خدا خونبهای گل
بانوی گل؛ شکوه شهادت مبارکت
ای نام نامیت ، شرف و اعتلای گل
جنت در آرزوی جمالت در انتظار
با این امید، گل بفشاندبه پای گل
شب خیز، لب ببند و از این قصه در گذر
آخر کجا سزاست ز الکن رثای گل
#شعر_از_عباس_شبخیز_قراملکی
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.