"ای فَرَس با تو چه رخ داده که خود باخته ای" شعر از مرحوم نیر تبریزی
ای فَرَس با تو چه رخ داده که خود باخته ای
مگر این گونه که ماتی! تو شه انداخته ای؟
ای همایون فرس پادشه سدره مقام
که چراگاه بهشت است تورا جای خرام
نه رکابی زتو برجاست نه زین و نه لگام
مگرای پیک سبک پا! بر سر شاه انام
چه بلا رفته که با خویش نپرداخته ای؟
تا صهیل تو همی آمدی ای پیک امید
بر همه اهل حرم بود صدای تو نوید
کاینک آید زپی پرسش ما شاه شهید
مگر این بار خداوند حرم را چه رسید؟
کای فرس شیهه زنان برحرمش تاخته ای؟
اگر آورده ای ای هد هد فرخنده سیر
ز سلیمان و نگینش بر بلقیس خبر
زچه آلوده به خون تاج تو؟ خاکم بر سر
راست گو تخت سلیمان شده برباد مگر
تو زبهر خبر از تیر پری ساخته ای!
آن شهی را که به امرش فکند سایه سحاب
خواهد ار آب، شود خاک در عالم نایاب
طعنه بر لجّه ی تیار زند موج سراب
دیده ای کشته مگر، تشنه لبش بر لب آب
که چنین ناله به عیّوق برافراخته ای؟
تو که غلطان زسر زین، نگونش دیدی
در میان سپه دشمن دونش دیدی
ای فرس راست به من گوی که چونش دیدی
تو به چشمان خود، آغشته به خونش دیدی؟
یا قتیل دگری بود تو نشناخته ای؟
بوی خون آید از این کاکل ویال و تن تو
شد مگر کشته ی روبه، شه شیر اوژن تو
دل افسرده ی من آب شد از دیدن تو
فاش گو، برق که آتش زده بر خرمن تو؟
که چنین غلغله در بحر و بر انداخته ای؟
#مرحوم_نیر_تبریزی
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.